امیر علی در پیرانشهر
سلام پسر گل مامانی. عزیزم تعطیلات عید فطر رو من و شما و بابایی رفتیم خونه دوست بابا در پیرانشهر . پسر عزیزم این اولین بار بود که میرفتی پیرانشهر . دوست بابا دو تا پسر گل به اسمای علی و مهدی داره که تو به هردوشون (دادا) میگفتی و خیلی دوستشون داشتی البته اونا هم تو رو خیلی دوست داشتن و همش مواظبت بودن تا جایی که من میتونستم یکمی با خاله ( مامان علی و مهدی) بشینم و صحبت کنم. عزیزم تو این سفر خونه مادر بزرگ داداها توی شهر محمدیار رفتیم , خونه عموی داداها که شهر نقده بود هم رفتیم . آخر سرهم که خونه خود داداها تو شهر پیرانشهر رفتیم. خلاصه هم به تو هم به ما خیلی خوش گذشت . توی بازار هم پسر خیلی خوبی بودی و اذیت نمیکردی و توی کالسکت راحت نشسته بودی و خوشحال بودی منم برات یه عالمه وسایل و اسباب بازی گرفتم. یه روزم باغ رفتیم که اسمش ( آبخورده ) بود . خیلی جای باصفایی بود و تو یه عالمه بازی کردی البته ناگفته نماند که تو فضای آزاد اشتهای پسر گلم باز شده بود همون نی نی ناز من که اصلاً از غذا خوردن خوشش نمیاد توی باغ همش میگفت مامان قاقا, مامان پوفه یعنی غذا بده. الهی که من فدای تو بشم عزیز دلم تو پسر ناز و عزیز مامان هستی .طلای مامان قربونت برم. عزیزم بعداً با عکسات میام تا دوستاتم عکساتو ببینن. دوستت دارم