عکسای تولد امیرعلی جونم
سلام پسر کوچولوی مامان . بازم مامان با تاخیر اومده آخه این روزا سرمون به خاطر انتخابات خیلی شلوغ بود . امروز اومدم تا عکسای تولد سه سالگیتو بذارم . تولد امسالت رو توی مهد کنار بچه ها برگزار کردیم. عشق مامانی دوستت دارم. تولدت مبارک هدیه زیبای خدا. عزیز دلم زهرا و محیا هم اومده بودن مهد تا روز تولدت کنارت باشن. ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
13:13
ژست های پسرم با موتورش
امیرعلی در روز تولد زهراجون (دخترعمه)
اسم نی نی های ناز از راست به چپ: ثنا- امیرعلی جونم- زهرا- محیا- هستی- آریا ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
10:50
امیر علی در مهد کودک کلبه شادی
پسر کوچولوی ناز مامان دیگه داری سه سالتو تموم میکنی و من و بابایی تصمیم گرفتیم که بذاریمت مهد کودک تا اونجا با بچه ها بازی کنی آخه دیگه تو خونه حوصلت سر میرفت و هر بار که از سر کار بهت زنگ میزدم تا حالتو بپرسم میگفتی مامان حوصلم سررفته چیکار کنم بیا منو ببر اداره . خدا رو شکر یه مهد عالی تو شهرمون بود و بردمت اونجا الان سه روزه که تو مهد هستی خانم مربیتم ازت راضیه و میگه خیلی خوب میمونی و کم بهونه میگیری . البته دست خانم مدیر عزیز و مهربون و مربی دلسوز مهد درد نکنه که با صبر و حوصله و مهربونیشون ازت مواظبت میکنن تا منم با خیال راحت سر کار برم . تازه خانم مدیر مهربون هم از تلگرام عکساتو برام میفرسته چند تاشو برات میذارم تا ببینی گ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
10:18
خاله شیرین و عکسای امیرعلی جون
کوچولوی مامان خاله شیرین مامان داداش مهدی و داداش علی زحمت کشیده بود و عکسای تورو این شکلی کرده بود و برا من فرستاده بود خیلی خوشم اومد و خوشحال شدم منم میذارم وبلاگت تا تو هم ببینی عزیزم . ممنون خاله شیرین جون. ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
10:04
امیرعلی در دانشگاه
امیرعلی جونم چند روز پیش از سرکار که بیرون اومدم کلاس داشتم و رفتم دانشگاه تو هم با بابایی رفته بودی خونه یک ساعت اومدم استراحت کنم و دوباره برگردم دانشگاه که دیگه خودتو به من چسبوندی و ول کن نشدی که منم آخرش مجبور شدم ببرمت سر کلاس . قربونت برم تو هم حق داری دیگه از صبح همو ندیده بودیم . ببخش عزیزم که مامان پرمشغلس و وقت کم میاره. دوستت دارم عزیزتر از جونم. ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
10:01