امیرعلی در شب عروسی داداش بابک
با کلی تاخیر سلام عزیزم. بازم مامان پرمشغله با کلی تاخیر اومد. آخه میدونی پسر گلم مامانی یه عالمه کار داره هم باید بره سرکار هم کارای خونه رو انجام بده هم به شما برسه ولی مامانی با لبخندای تو انرژی میگیره و بیشتر و بیشتر از انجام دادن کارها لذت میبره .عزیز دلم تازگیها دیگه با مامان هم صحبت شدی و با همدیگه حرف میزنیم و تو کارایی که از صبح انجام دادی رو دونه دونه به مامان توضیح میدی و گاهی وقتا هم به من قصه خانم بزه که خیلی دوست داری رو میگی خیلی بامزه قصه میگی. عزیزم خیلی نازی و خیلی دوستت دارم . خوشگل مامان شهریور 94 عروسی داداش بابک ( پسرعمو ) و مریم جون بود و ما برای عروسیشون رفته بودیم تهران البته یک ه...
نویسنده :
مامان امیرعلی
12:00
امیرعلی در روز تولد شادی جون
عزیزم با شیدا و سودا جون ( دختر دایی ها) رفته بودیم تولد شادی جون که خیلی بهمون خوش گذشت. ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
10:03
امیرعلی در باغ وحش
نی نی کوچولوی من چقدر مهربونی تو عزیزم وقتی مشهد بودیم بردمت باغ وحش خیلی خوشحال بودی و دوست داشتی به حیوانات از پفیلایی که دستت بود بهشون بدی تا بخورن . اینم عکسات عزیزیم. ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
9:58
نوروز 94
عزیزم سلام. با کلی تاخیر امروز میخوام عکسای عید نوروز 94 رو برات بزارم عزیز دلم. پسر گلم امسال موقع سال تحویل خونه عمه جون تو مهرشهر بودیم و بعد سال تحویل رفتیم مشهد مقدس. خیلی بهمون خوش گذشت ولی موقع برگشت خیلی خسته شده بودی و توی ماشین بیقراری میکردی. راستی عزیزم این اولین بار بود که میرفتی مشهد. زیارتت قبول عزیز دلم. عزیزم اینجا هم یکی از رستورانهای طرقبه هستش که داخلش سفره هفت سین چیده بودن. ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
9:53
امیرعلی و نون سنگک
عزیزم هر وقت با بابایی میری نون سنگک بخری عمو نونوا یه سنگک قد خودت برا تو میپزه تو هم انقد ذوق میکنی که نگو ، میاریش خونه و به من میگی مامان تو اینو بخور . عزیزم قربون اون قلب کوچیک و مهربونت دوستت دارم. ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
9:59
امیرعلی کوچولو و مسواکش
امیرعلی با دخترعمو صبا و محیا
امیرعلی در روز تولد محیا ( دخترعمو)
عزیزم این عکسایی که میخوام برات بزارم مربوط به تابستون 1393 هستش ولی چون وقت نداشتم الان برات میزارمشون تا ببینی . دوستت دارم کوچولوی عزیزم. ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
9:52