امیرعلی وقتی که باباش مسافرت بود
عزیزم بابایی رفته بود مسافرت تو هم بهونه بابا رو میگرفتی . من و حاجی مامان هرچقدر باهات بازی کردیم نتونستیم راضیت کنیم . روز قبلش هم زمین خورده بودی و لبت زخم شده بود . خدا اون روز رو ببره و هرگز نیاره مامان اون دنیا رفت و اومد فدات بشم عزیزم من خیلی دوستت دارم. انشاالله که همیشه سالم و سرحال باشی گلم. عزیزم ازت چند تا عکس میگیرم که سرحال بشی و دیگه بهونه نگیری آخه عکس گرفتنو خیلی دوست داری .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی